دلم بهانه مبگیرد.نمیدانم از من چه میخواهد.به کجا میخواهد برود .آغوش چه کسی را طلب میکند.پر از حسرت است ….حسرت روزهایی که تنها نبود .آغوشی برایش باز بود پراز بوی خداوپراز یاد خداآغوشی که هر چه خسته تر بود گرمای محبتش بیشتر……آری دلم مادر میخواهد وآغوش گرمش را …دریغاوصدحیف که…